دنیای واقعی


همیشه دوست داشتم مثل تو فیلما این دیالوگ رو بگم : " میخوام تنها باشم و قدم بزنم " ، بعد برم ساعت ها قدم بزنم و واسه خودم خلوت کنم . یه چند باریم امتحان کردم اما دیدم فقط واسه چند دقیقه حس خوبی دارم ، بعدش بیشتر از اینکه احساس سبکی بکنم ، احساس تنهایی میکنم ! انگار افتادم وسط جزیره ی آدم خوارها . اون موقس که میفهمم دنیای واقعی همش ترس و خشونت ؛ و هیچ شباهتی با فیلما نداره !!!

دلتنگی

2 سال شد !!!


کی فکرشو میکرد به این زودی زمان بگذره !

اما با این حال هیچ چیز باعث نشد فراموش کنم ، نه گذر زمان نه سردی خاک نه ... ؛ انگار همین دیروز بود که یهو آسمون رو سرمون خراب شد . هنوزم تمام لحظه هاش یادمه !!

رفتی و غم بزرگی رو دلمون گذاشتی . روحت شاد !!


"توو این لحظه هایی که دورم ازت

همه خاطره هامونو خط به خط

دوباره تو ذهنم نگاه مبکنم

دارم اسمتو هی صدا میکنم

کی گفته از عشق تو دست میکشم

دارم با خیالت نفس میکشم"

دوست معمولی

شبه سختی را گذراندم ، روزهای سخت تری را در پیش دارم !

نگرانم ، گمان میکنم اتفاق های خوبی قرار نیست رخ دهد . و زندگی هنوز هم با من سر ناسازگاری دارد و برایم گوشه چشم نازک میکند .

آه ای زندگی ، کمی با ما مهربانی کن . دوستی صمیمانه و روی خوشت را نخواسته ایم ، اصلا بیا باهم دوست معمولی باشیم .