دلتنگی


دلتنگم .
دلتنگ اون که شادی بخش وجودم بود .
اون که حضورش و تشویش
آتیش بود و برف .
اون که با اومدنش ، غصه ها می رفتند .
اون که عمق نگاهش ، استواریه کوه رو هم می لرزوند .
.
.
.
.دلتنگم .
دلتنگ اون که رفت .
رفت و آرامش هم رفت .
دلتنگم .
دلتنگ آغوش گرم توی این روزهای سرد .
رفت و جای خالیش ، تنها یادگار اونه.
عجیب دلتنگم




با تشکر از مهدی دانایی بابت ویرایش زیباش

تنهایی


تنهایی هم عالمی داره واسه خودش .گاهی اوقات خوشحالی که تنهایی . خودت هستی و خودت .

اما بعضی وقتها دلت میگیره . دلت می خواد کسی باشه تا باهات هم صحبت بشه ، دوست داری کسی باشه که این تنهایی رو ازت بگیره حتی با گیردادن های الکی ، غر زدناش ، بهانه گیریاش و ...

جالبه ؛ وقتی کسی رو داری دنبال تنهایی می گردی ، وقتی هم که تنهایی دنبال کسی می گردی تا از تنهایی فرار کنی .

آدمیه دیگه ، هیچ موقع تعادل نداره

قاصدک


من که یاری ندارم چشم انتظاری ندارم
قاصدک برو برو که باتو کاری ندارم

قاصدک به چشم من قصه ی یک دردی برو
میدونم برای من خبر نیاوردی برو

توی ۷ تا آسمون من یه ستاره ندارم
کسی که عشق من و به یاد بیاره ندارم

ندارم دلی که یک لحظه بیادم بزنه
ندارم هیچکسی رو که فک کنی یار منه…

قاصدک برو برو که باتو کاری ندارم
من که یاری ندارم چشم انتظاری ندارم

خیلی وقته اونی که براش میمردم دیگه نیست
قاصدک هارو بیادش می شمردم دیگه نیست

خیلی وقته که دارم با تنهایی سر می کنم
همه ی قاصدک های شهر و پر پر می کنم

قاصدک برو برو که باتو کاری ندارم
من که یاری ندارم چشم انتظاری ندارم